من متولد آبادانم، شهری که با گرمای آفتاب و مهربانی مردمش شناخته میشه. اما جنگ که اومد، خانوادهمون تصمیم گرفت تهران رو خونهی جدیدمون کنه. دوران کودکی و نوجوانی رو توی این شهر گذروندم، بیشتر وقتم توی کتابها و درس خوندن (و به قول خودمون خرخونی!) سپری شد. سال ۷۸ به یکی از بزرگترین اهدافم رسیدم؛ قبولی در رشته پزشکی. اما مسیر من فقط به ایران محدود نبود. با بورسیهی وزارت دفاع، راهی روسیه شدم تا در اونجا پزشکی رو ادامه بدم. تجربهی تحصیل در خارج از کشور نهتنها در حرفهام تأثیر گذاشت، بلکه دیدگاهم به دنیا و زندگی رو هم تغییر داد. و اما بقیهی ماجرا… زندگی پر از چالشها و اتفاقاتیه که هر کدومشون مسیر ما رو شکل میدن. داستان من هنوز ادامه داره، پر از یادگیری، تجربههای جدید و ماجراهایی که هر روز بهشون اضافه میشه.